یا حسین گفتیمو رفتیم کربلا

نویسندگان

براي ورود به وبلاگ بهاره چت کليک کنيد

آپلود عکس

۱۵۶ مطلب توسط «مصطفی حاتم نیا» ثبت شده است

باید به این نکته توجّه داشت که شناخت و ایمان نسبت به امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی می‌کردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگان ‌الهی، معرفت و ایمان نداشته‌اند، بهره‌ای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کرده‌اند.


حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم و انس و ارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در اینجا به برخی از مهم‌ترین راه‌های آن اشاره می‌نماییم: تقوا و عشق و محبت به آن سرور.


تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس می‌باشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از دستورات او که خلاصه‌اش انجام واجبات و ترک محرمات می‌شود، البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پله‌اش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت که در نهایت به جایی می‌رسد که خداوند متعال می‌فرماید: ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار می‌دهم. من زنده هستم و نمی‌میرم، تو را هم زنده قرار می‌دهم و نمی‌میری و من بی‌نیاز هستم و محتاج نمی‌شوم، تو را هم بی‌نیاز قرار می‌دهم که محتاج نمی‌شوی. من هر چه را اراده کنم تحقق پیدا می‌کند، تو را هم به صورتی قرار می‌دهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا می‌کند.[1]


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۷:۴۳
مصطفی حاتم نیا

امام باقر (ع) فرموده اند:

بِحُبِّنا تُغفَرُ لَکُمُ الذُّنوبُ؛

به واسطه دوست داشتن ما، گناهان شما آمرزیده مى شود


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۷:۱۳
مصطفی حاتم نیا
آیاتی که در شأن حضرت زهرا (س) نازل شده­اند: سوره کوثر– سوره قدر – سوره هل أتا- آیه مباهله - آیه تطهیر-  آیه موّدت- آیه (شفاعت) آیه 5 سوره ضحی – آیه ذی القربی سوره روم آیه 38
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۳
مصطفی حاتم نیا
وقتیکه ابراهیم فرزند پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفت، دشمنان او را طعنه می­زدند و می­گفتند او اَبتر است و وارثی ندارد. پیامبر اکرم (ص) محزون و بسیار از سرزنش مردم ناراحت شدند تا اینکه جبرئیل نازل شد و فرمود، ای پیامبر (ص) از سرزنش مردم ناراحت نباش و در روایت است که یک عدد سیب سرخ را به او داد و فرمود چهل شب از بستر حضرت خدیجه (س) جدا شود و پس از چهل شب نصف سیب را خودش و نصف دیگر را حضرت خدیجه (س) بخورند و خداوند به تو کوثر یعنی خیر فراوان عطا می­کند.

 بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناک الکوثر ای پیامبر ما به تو خیر فراوان یعنی فاطمه (س) داده­ایم) (فَصَّلِّ لِرَبِّکَ وأنحَر پس بلند شو و به شکرانه این نعمت نماز بخوان و سپس در راه خدا شتری را نحر کن نمی­گوید گوسفندی یا گاوی آنقدر نعمت بزرگ است که وَأنحَر شتری را نحر کن و بین فقرا تقسیم کن آیه 8 و 9 آیه ایثار)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۲
مصطفی حاتم نیا

روایت از پیامبر اکرم (ص ) در خانه عایشه بود،امام حسین علیه السلام آمد، عایشه خواست مانع شود، رسول خدا(ص ) جریان آتیه حسین علیه السلام و مقامات او و زائرش را ذکر مى فرماید: که حسین علیه السلام در زمین کربلا کشته و مدفون مى گردد، هرکس او را زیارت کند ثواب یک حجّ و یک عمره من به او داده مى شود، عایشه تعجّب کرد و گفت : ثواب حجّ و عمره شما!
فرمود: بلى ثواب دو حجّ و دو عمره من .
باز عایشه تعجّب کرد! و رسول خدا(ص ) فرمود ثواب سه حجّ و سه عمره من .
همینطور زیاد فرمود، که در روایت چنین است ثواب نود حجّ و نود عمره رسول خدا (ص ) براى زائر قبر حسین علیه السلام است .
البته از این حجّ و عمره تا نود با اعتبار حال و معرفت و محبّت زائر قبر حسین علیه السلام است ، با چه علاقه اى رو به قبر حسین علیه السلام رفته است .
و نیز فرمودند چنین ثوابهاى عظیمى که براى زیارت کننده قبر حسین علیه السلام است موجب دلشادى من گردید.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۱
مصطفی حاتم نیا
نام: جعفر بن محمد .کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسى.القاب: صادق، فاضل، صابر، طاهر، قائم، کافل و منجى.مشهورترین لقب آن حضرت «صادق» است. این لقب به خاطر صدق گفتار آن حضرت و تمایز از جعفر کذاب، که در عصر امام زمان (ع) ادعاى امامت کرده بود، به آن حضرت داده شد.منصب: معصوم هشتم و امام ششم شیعیان.تاریخ ولادت: هفدهم ربیع‏الاول سال 80 هجرى.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۴
مصطفی حاتم نیا
امام علی (ع) فرمودند:

مِن عَلامَةِ اَحَدِهِم (المُتَقینَ) اَنَّک تَرى لَهُ قُوَّةً فى دینٍ وَحِرصا فى عِلمٍ وَعِلما فى حِلمٍ .

از نشانه‏ هاى پرهیزکاران این است که مى ‏بینى در دین نیرومند، در کسب دانش حریص و داراى علم همراه با بردبارى‏ هستند.

نهج ‏البلاغه، خطبه 193

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۱۲
مصطفی حاتم نیا
سکوت مردم از جانبی، و قدرتمندی حزب اُموی از جانب دیگر کار را بر همه مصلحان دشوار کرده بود و خطرات دامنگیر دین، آنچنان ویرانگر و نابود کننده بودند که روشهای دفاعی معمول کارساز نبود.


چرا امام حسین علیه السّلام شهادت را طلبید؟
انحرافات اخلاقی و اعتقادی از سقیفه آغاز شد و در حاکمیّت معاویه به اوج خود رسید، و انواع جعل و تحریف و مسخ ارزشها شکل گرفت و با طرح ولایت عهدی یزید بزرگترین و خطرناکترین انحراف، دین الهی را مورد تهدید قرار می داد که:

جنایتکار شرابخواری با عنوان خلیفه مسلمین، قدرت سیاسی کشور را در دست گیرد، و با هواپرستی و شهوت زدگی و روح انتقام جویی از ارتکاب بزرگترین جنایت ها باکی نداشته باشد چاره ای جز قیام خونین نیست.

 

پس دفاع از اسلام و اصالت دین، یک وظیفه الهی است که متناسب با روشها و نوع تهاجمات دشمن باید تحقّق یابد.

در زمان معاویه باید بگونه ای عمل کرد که در زمان یزید کاربُرد ندارد.
زیرا یزید، عنصر فاسدی بود که آشکارا مرتکب جنایت می شد؛
آدم می کُشت؛

میمونی را در آغوش گرفته با مردم ملاقات می کرد؛
مجلس بزم شراب داشت و جلسات میگساری ترتیب می داد؛

و از نظر سیاسی، از بزرگترین باند خطرناک روزگار خویش بنام سردمداران بنی امیّه حمایت می کرد، و قدرت سیاسی و حکومتی را نیز در دست خود داشت و مردم زمان او نیز ساکت بودند.

 

سکوت مردم از جانبی، و قدرتمندی حزب اُموی از جانب دیگر کار را بر همه مصلحان دشوار کرده بود و خطرات دامنگیر دین، آنچنان ویرانگر و نابود کننده بودند که روشهای دفاعی معمول کارساز نبود.

 

نه برخورد سیاسی نتیجه ای داشت؛ و نه اقدامات تبلیغی و فرهنگی می توانست مفید باشد؛ و دشمن نیز نه از تهدید می هراسید؛ و نه از افشاگری ها باکی داشت؛ از این رو حضرت اباعبدالله علیه السّلام تنها یک راه را کارساز می دانست و آن قیام خونین عاشورا است که در آن شرائط حساس و در برابر تهاجمات ویرانگر اُمویان تنها با «شهادت طلبی» و ایثارگری می توان دین را آزاد ساخت، و دشمن را از پا درآورد، و ریشه های تحریف و انحراف را خشکاند.

منبع: انگیزه های قیام عاشورا، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۶
مصطفی حاتم نیا
امام حسین علیه السّلام برادرش عباس را همراه جمعی جلو فرستاد تا از هدف مهاجمان آگاه شوند. چون فهمیدند که به قصد جنگ یا گرفتن بیعت آمده اند، به دستور امام، آن شب را مهلت طلبیدند تا به عبادت و نماز بپردازند، و درگیری به فردا موکول شود.


علت به تعویق افتادن نبرد امام حسین(ع) چه بود؟
روز نهم ماه محرّم، تاسوعای سال ۶۱ هجری امام حسین علیه السّلام و یارانش در محاصره نیروهای کوفه بودند. روزی بود که آب را به روی اهل بیت علیهم السّلام و یاران امام بسته بودند، راه ها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد.

 

تهدیدهای سپاه عمر سعد، جدّی تر و حالت تهاجمی آنان به سوی خیمه ها بیشتر می شد. عصر روز پنجشنبه تاسوعا، ابن سعد با دستوری که از ابن زیاد دریافت کرده بود، آماده جنگ با حسین علیه السّلام شد. گروهی از سپاه کوفه به سوی خیمه گاه امام تاختند. امام کنار خیمه اش نشسته و به شمشیر تکیه داده بود.

 

حسین علیه السّلام برادرش عباس را همراه جمعی جلو فرستاد تا از هدف مهاجمان آگاه شوند. چون فهمیدند که به قصد جنگ یا گرفتن بیعت آمده اند، به دستور امام، آن شب را مهلت طلبیدند تا به عبادت و نماز بپردازند، و درگیری به فردا موکول شود.

 

امام صادق علیه السّلام درباره محاصره شدن سیّدالشهداء در روز عاشورا فرموده است:
تاسوعا روزی است که حسین علیه السّلام و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضدّ آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد نیز از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین علیه السّلام و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۹
مصطفی حاتم نیا
در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین(ع)‌ سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.



از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: شفای هر دردی در تربت امام حسین (ع) وجود دارد و این دارو بهترین و بزرگ‌ترین دارو است.

 

فضیلت زیارت امام حسین (ع) از حد شمارش بیرون است و در بیان نمی‌گنجد. در اخبار و روایات بسیاری وارد شده است که زیارت حضرت اباعبدالله (ع) معادل حج، عمره، جهاد و درجاتی بالاتر از این‌ها است.

 

از حضرت باقر (ع) نقل شده است: زیارت امام حسین (ع) با فضیلت‌ترین اعمال است. حضرت باقر (ع) فرمودند: شیعیان ما را به زیارت امام حسین (ع) امر کنید.

 

در بعضی روایات آمده است که اگر کسی تمام عمر خود را حج به جا آورد، ولی به زیارت امام حسین (ع) نرود، حقی از حقوق خدا و رسولش (ع) را ترک کرده است. در روایات، آثار و فواید فراوانی برای زیارت حضرت اباعبدالله (ع) ذکر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

1. زیارت امام حسین (ع) باعث آمرزش گناهان، سبک شدن حساب و بالا رفتن درجات انسان در روز قیامت است.

2. خداوند متعال جان و مال زائر امام حسین (ع) را حفظ می‌کند تا او را به خانواده‌اش برگرداند.

3. زیارت حضرت، غم را زایل و شدت جان کندن و هول قبر را برطرف می‌کند.

4. هر مالی که در راه زیارت آن حضرت صرف شود، هر درهم آن هزار درهم، بلکه 10هزار درهم برای او حساب می‌شود.

5. وقتی زائر امام حسین (ع) به سوی قبر آن حضرت می‌رود، چهار هزار ملک از او استقبال می‌کنند و چون برمی‌گردد او را مشایعت می‌کنند.

6. پیامبران و اوصیای ایشان، ائمه و ملائکه همه به زیارت آن حضرت می‌آیند و برای زائران حضرت دعا کرده، به آنها بشارت می‌دهند.

7. نظر رحمت حق تعالی به زائران امام حسین (ع) بیش از اهل عرفات است.

8. در روز قیامت، همه آرزو می‌کنند کاش زائر آن حضرت بودند؛ چرا که هر لحظه از کرامت و بزرگواری آنها مشاهده می‌کنند.

9. ترک زیارت آن حضرت موجب نقصان دین و ایمان و انجام ندادن حق بزرگی از حقوق پیغمبر (ع) است.

10. در روایات بسیاری وارد شده است که زیارت آن حضرت معادل حج و عمره است.

11. زیارت آن حضرت باعث آسان شدن حساب‌ها و اجابت دعا می‌شود.

12. زیارت آن حضرت باعث طول عمر و حفظ مال می‌شود.

13. زیارت آن حضرت باعث زیاد شدن روزی و رفع اندوه و گرفتاری‌ها می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۰
مصطفی حاتم نیا
شهادت امام سجاد (ع) اختر چهارم آسمان امامت را به تمام هموطنان گرامی خودم تسلیت میگویم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۳۶
مصطفی حاتم نیا
امام علی بن الحسین(ع)مشهور به زین العابدین و امام سجاد(ع)، روز پنجم شعبان المعظم سال 38 هجری در مدینه متولد گردید. نام مادر وی در اغلب منابع جهان بانویه یا شهر بانویه ذکر شده است. آن حضرت در ایام نوجوانی، شاهد مظلومیت عمویش امام مجتبی(ع)بود ودر ماجرای خونبار کربلا نیز نقشی اساسی داشت.

پس از بازگشت کاروان اسراء به مدینه در سال 61 هجری، آن امام، به تعلیم و تربیت پیروان صدیق اسلام پرداخت. صحیفه سجادیه علاوه بر یک دوره درس نیایش و تضرع، شامل یک مکتب بزرگ فکری و اعتمادی برای پیروانش بود.

آن حضرت در طول دوره امامت خویش مرارتهای فراوانی دید و معاصر با خلفای ستمگری از آل مروان، همچون عبدالملک مروان و پسرش سلیمان بود و سرانجام در روز 12 محرم سال 95 هجری به زهر جفای حاکمیت مروانی مبتلاء و به شهادت رسید و در کنار عموی بزرگوارش، حضرت مجتبی(ع)، در بقیع مدفون گردید.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۴
مصطفی حاتم نیا

مـشک بـرداشت که سیـراب کـند دریـا را
رفـت تـا تـشنـگی‌اش آب کـند دریـا را

آب روشن شد و عکـس قـمر افتاد در آب
مـاه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

تـشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره ی آب
زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را

نـاگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تـا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهـریه گُل بـود و اِلاّ خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریـا را

روی دست تو ندیده است کسی دریادل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۱ ، ۱۷:۲۳
مصطفی حاتم نیا

اوّل محرم الحرام

1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام

دوّم محرم الحرام

1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

سوّم محرم الحرام

1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا

چهارم محرم الحرام

1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام

ششم محرم الحرام

1. یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد 2.اولین محاصره فرات در کربلا 3. تراکم لشگر یزید در کربلا

هفتم محرم الحرام

1. ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد 2. منع آب از امام حسین علیه السلام

هشتم محرم الحرام

1. قحط آب در خیمه های حسینی

نهم محرم الحرام تاسوعا

1. محاصره خیمه ها در کربلا 2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 3. درخواست تاُخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 4. آمدن لشگر تازه نفس به کربلا 5. خطابه امام حسین برای اصحابش

شب عاشورا

1. سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش 2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

دهم محرم الحرام عاشورا

1. شهادت امام حسین علیه السلام 2. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی 3. شهادت مسلم بن عوسجه 4. شهادت حر بن یزید ریاحی 5. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری 6. شهادت همسر وهب 7. شهادت شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله 8. شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام 9. شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 10.شهادت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام 11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوایج علی اصغر علیه السلام 12. آمدن ذوالجناح با یال و کوپال خونین به سوی خیمه فاطمیات 12. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم 13.غارت اموال 14.فراز فاطمیات و علویات در بیابانها 15.غارت کردن لباس و ذره 16.جدا شدن سرهای مطهر 17.به آتش کشیدن خیمه های آل الله 18.شهادت دختران کوچک گریه و ماتم 19.راُس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه 20.خونین شدن ریشه هر گیاه 21.قتل ابن زیاد 22.قیام حضرت مهدی علیه السلام 23.وفات ام سلمه

شب یازدهم محرم الحرام

1.شام غریبان کربلا 2. سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی

یازدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان اسرا از کربلا 2. تشکیل مجلس ابن زیاد 3. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه

دوازدهم محرم الحرام

1.دفن شهدای کربلا 2. ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 3. روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام

سیزدهم محرم الحرام

1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد 2. اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه 3. خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام 4. شهادت عبد الله بن عفیف

پانزدهم محرم الحرام

1.فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

نوزدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان کربلا به سوی شام

بیستم محرم الحرام

1. دفن بدن بی جون در کربلا

بیست و پنجم محرم الحرام

1. شهادت امام سجاد علیه السلا م

بیست و ششم محرم الحرام

1. شهادت علی بن الحسن المثلث

بیست و هشتم محرم الحرام

1. وفات حذیقه بن یمان 2. تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد 3. ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک

بیست و نهم محرم الحرام

1. رسیدن کاروان اسرا به شام

تتمۀ محرم الحرام

1. نوشتن صحیفه ملعونه 2. وفات ماریه قبطیه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۱
مصطفی حاتم نیا

بخاطر میخی ، نعلی افتاد

بخاطر نعلی ، اسبی افتاد

بخاطر اسبی ، سواری افتاد

بخاطر سواری ، جنگی شکست خورد

بخاطر شکستی ، مملکتی نابود شد

و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود

" ضرب المثل ژاپنی "

 "با تشکر از مهدی که این ضرب المثل ژاپنی را برای ما فرستاده"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۴
مصطفی حاتم نیا
عشق یعنی اتش افروخته
عشق یعنی خیمه های سوخته
عشق یعنی حاجی بیت الحرام
دل بریدن های حج تمام
عشق یعنی غربت نور دوعین
عشق یعنی گریه بر قبر حسین
عشق را گویم فقط در یک کلام
یااباالفضل ویاحسین والسلام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۱ ، ۱۹:۴۹
مصطفی حاتم نیا
امام حسین(ع) می فرماید اگر شنیدی کسی آبروی مردم را می برد سعی کن تو را نشناسد زیرا هر کس را بشناسد، بیشتر آبروی او را میریزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۱۷:۵۰
مصطفی حاتم نیا
امام سجاد (ع): از دروغهای کوچک بزرگ چه به صورت شوخی و چه به صورت جدی بپرهیزید،زیرا کسی که دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ جرات پیدا میکند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۱۷:۴۳
مصطفی حاتم نیا


این در حالی است که طفل شش ماهه همانند تمامی انسان های دیگر نیاز به آب دارد و از آنجا که هر چه هوا گرمتر باشد، نیاز به آب بیشتر خواهد بود و این حالت زمانی که مادربه دلیل تشنگی مفرط شیری برای نوزاد تشنه خود نداشته باشد، به نهایت خود خواهد رسید.

مصطفی : هنوز هجمه های وهابیون به واقعه غدیر خم توسط شبکه های گوناگون خود به پایان نرسیده که این شبکه ها پیشاپیش با دروغ پراکنی و شبهه افکنی به استقبال محرم رفته است.

 

در همین راستا در برنامه پادشاهی الله در شبکه وهابی کلمه کارشناس این شبکه، به شهادت رساندن علی اصغر(ع) طفل شش ماهه امام حسین (ع)، در حالیکه تشنه لب بوده است، دروغی ساخته و پرداخته شیعیان،عنوان کرد.

 

وی در استدلال این صحبت خود آورد: « طفل شش ماهه شیرخوار است و نیازی به آب ندارد چون طفل شیرخوار، شیر می خورد و نیازی به آب ندارد!! »

 

این در حالی است که طفل شش ماهه همانند تمامی انسان های دیگر نیاز به آب دارد و از آنجا که هر چه هوا گرمتر باشد، نیاز به آب بیشتر خواهد بود و این حالت زمانی که مادر به دلیل تشنگی مفرط شیری برای نوزاد تشنه خود نداشته باشد، به نهایت خود خواهد رسید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۱ ، ۱۱:۴۵
مصطفی حاتم نیا
بسم الله الرحمن الرحیم
    رسول خدا صلی الله علیه و آله :
        خدایا! دوستی‌ات را محبوب‏ترین چیزها نزد من گردان.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۸
مصطفی حاتم نیا

بسم الله الرحمن الرحیم
امام باقر علیه السلام :
سلامتى دین و تندرستى از ثروت بهتر است. و مال، زینتى از زینت‏هاى دنیاست که خوب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۳۹
مصطفی حاتم نیا
امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید:
ای مردم هر کس برای خدا اخلاص ورزد و سخن او را راهنمای خود قرار دهد به راهی که درست تر و استوارتر است هدایت میشود و خداوند او را برای آگاهی و هوشیاری توفیق داده و به عاقبت خوش کمک کرده است .
تحف العقول صفحه 229

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۳۲
مصطفی حاتم نیا

لقب هاى او: سبط، سید، زکى ، مجتبى است که از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

 

پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۲۹
مصطفی حاتم نیا

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - که یک درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها کنیه اوست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۲۸
مصطفی حاتم نیا

امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، چهارمین پسر ابوطالب، در حدود سى سال پس از واقعه فیل و بیست و سه سال پیش از هجرت در مکّه معظّمه، از مادرى بزرگوار و باشخصیّت، به نام فاطمه، دختر اسد بن هشام بن عبدمناف ، روز جمعه سیزده رجب در کعبه به دنیا آمد.
على(علیه السلام) تا شش سالگى در خانه پدرش ابوطالب بود.
در این تاریخ که سنّ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) از سىسال گذشته بود در مکّه قحطى و گرانى پیش آمد و این امر سبب شد که على(علیه السلام) به مدّت هفت سال در خانه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، تا اوّل بعثت، زندگى کند و در مکتب کمال و فضیلت آن حضرت تربیت شود.
امیرالمؤمنین در خطبه 192 نهج البلاغه مىفرماید:«وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتـَّبِعُهُ إِتّباعَ الْفَصیلِ اَثَرَ أُمِّهِ، یَرْفَعُ لى فى کُلِّ یَوْم مِنْ أَخْلاقِهِ عَلَمًا، وَ یَأْمُرُنى بِالاِْقْتِداء بِهِ.»«و من در پى او بودم چنانکه بچّه در پى مادرش، هر روز براى من از خلق و خوى خویش نشانه هاى برپا مىداشت و مرا به پیروى آن مىگماشت.»بعد از آن که محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) به پیامبرى مبعوث گردید، على(علیه السلام)نخستین مردى بود که به او گروید.
براى اوّلین بار ابوطالب پسر خود را دید که با پسرعموى خود مشغول نمازاند.
گفت: پسر جان چه کار مىکنى؟ گفت: پدر، من اسلام آورده ام و براى خدا با پسر عموى خویش نماز مىگزارم.
ابوطالب گفت: از وى جدا مشو که البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نکرده است.
ابن عبّاس مىگوید: نخستین کسى که با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)نماز گزارد، على بود.
روز دوشنبه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)به مقام نبوّت برانگیخته شد، و از روز سه شنبه على نماز خواند.
در سال سوم بعثت بعد از نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَْقربینَ»; یعنى «خویشان نزدیکتر خود را انذار کن!» رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بنى عبدالمطّلب را که حدود چهل نفر بودند دعوت کرد و به آنها ناهار داد، امّا آن روز نشد سخن بگوید، روز دیگر آنها را دعوت کرد و بعد از صرف ناهار به آنها فرمود: کدام یک از شما مرا یارى کرده و به من ایمان مىآورد تا برادر و جانشین بعد از من باشد، على(علیه السلام)برخاست و فرمود: اى رسول خدا! من حاضرم تو را در این راه یارى دهم.
فرمود: بنشین.
آن گاه سخن خویش را تکرار کرد و کسى برنخاست و فقط على(علیه السلام)برخاست و فرمود: من آماده ام.
فرمود بنشین.
بار سوم رسولخدا(صلى الله علیه وآله وسلم)سخن خود را تکرارکرد.
باز على(علیه السلام) برخاست و آمادگى خود را براى یارى و همراهى پیامبر اعلام کرد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:«إِنَّ هذا أَخى وَ وَصِیّیى وَ وَزیرى وَ وارِثى وَ خَلیفَتى فیکُمْ مِنْ بَعْدى.» «این على، برادر و وصىّ و وارث و جانشین من در میان شما پس از من مىباشد.»بعد از سیزده سال دعوت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در مکّه، مقدّمات هجرت آن حضرت به مدینه فراهم شد.
در شب هجرت، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام)فرمود: لازم است در بستر من بخوابى، على(علیه السلام) در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)خوابید و آن شب که اوّل ربیع الاوّل سال چهاردهم بعثت بود، لیلة المبیت نامیده مىشود و بر اساس روایات در همین شب آیه اى درباره على(علیه السلام)نازل شد.
چند شب پیش از هجرت، شبى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، همراه على(علیه السلام) به جانب کعبه حرکت کردند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام)فرمود: روى شانه من سوار شو.
على(علیه السلام) روى شانه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) سوار شد و مقدارى از بتهاى کعبه را از جا کندند و درهم شکستند و آنگاه متوارى شدند تا قریش ندانند که این کار را چه کسى انجام داده است.
بعد از هجرت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، على(علیه السلام) به فاصله سه روز بعد، از آن که امانت هاى رسول خدا را به صاحبانش داد، همراه فواطم; یعنى مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و فاطمه دختر زبیر و مسلمانانى که تا آن روز موفّق به هجرت نشده بودند، عازم مدینه گردید.
وقتى وارد مدینه شد پاهایش مجروح شده بود، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) چون او را دید از فداکارى آن حضرت قدردانى و تشکر کرد.
در سال اوّل هجرت که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) میان مهاجر و انصار رابطه برادرى را برقرار ساخت به على(علیه السلام) فرمود: «أَنْتَ أَخی فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.»«تو در دنیا و آخرت برادر من هستى.»در سال دوم هجرت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) با فاطمه زهرا(علیها السلام) ازدواج کرد.
در رمضان سال دوم هجرت، دو افتخار بزرگ نصیب على بن ابیطالب(علیه السلام) شد; روز نیمه ماه رمضان سال دوم (یا سوم) خداوند، امام حسن مجتبى(علیه السلام) را به على(علیه السلام)داد و در هفدهم ماه رمضان سال دوم، جنگ بدر پیش آمد که شجاعت و قهرمانى امیرالمؤمنین(علیه السلام) زبانزد خاصّ و عامّ گردید.
شیخ مفید مىگوید: مسلمانان در جنگ بدر هفتاد نفر از کفّار را کشتند که 36 نفر آنها را على(علیه السلام) به تنهایى کشت و در کشتن بقیّه هم دیگران را یارى نمود.
در شوّال سال سوم هجرت، غزوه معروف اُحُد پیش آمد.
نام على(علیه السلام)در این غزوه هم مانند «بدر» پرآوازه است.
در همین غزوه بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)در باره على(علیه السلام)فرمود : «إِنِّ عَلِیًّا مِنّى وَ أَنَا مِنْهُ.» «همانا على از من است و من از اویم.»و در همین غزوه بود که منادى در آسمان ندا کرد : «لا سَیْفَ اِلاّ ذُوالْفَقارِ وَ لا فَتى اِلاّ عَلِىٌّ.» «شمشیرى جز ذوالفقار و جوانمردى جز على نیست.»در سال سوم (یا چهارم) هجرت بود که خداوند متعال، امام حسین(علیه السلام) را به امیرالمؤمنین عطا فرمود، پسرى که نُه نفر امام بر حقّ از نسل مبارک وى پدید آمدند.
در شوّال سال پنجم، غزوه خندق (یا احزاب) پیش آمد و على(علیه السلام) در مقابل عمرو بن عبدود به مبارزه ایستاد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:«بَرَزَ الاِْیمانُ کُلُّهُ إِلَى الشِّرْکِ کُلِّهِ.» «تمام ایمان که على است در مقابل تمام شرک که عمرو بن عبدود است به جنگ ایستاد.»و نیز فرمود:«لَمُبارَزَةُ عَلِىٍّ لِعَمْرو أَفْضَلُ مِنْ أَعْمالِ أُمّتى إِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ.» «مبارزه على در مقابل عمرو، برتر از اعمال امّتم تا روز قیامت است.»در سال هفتم هجرت، غزوه «خیبر» روى داد که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «إِنّى دافِعٌ الرّایَةَ غَدًا إِلى رَجُل یُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ، کَرّار غَیْرِ فَرّار، لا یَرْجِعُ حَتّى یَفْتَحَ اللّهُ لَهُ.»«فردا این پرچم را به دست کسى مىدهم که خدا و رسولش را دوست مىدارد، و خدا و رسولش هم او را دوست مىدارند، و حمله کننده اى است که گریزنده نیست و برنمىگردد تا خداوند به دست او فتح و پیروزى آوَرَد.»در سال هشتم هجرت، در بیستم ماه رمضان، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مکّه را فتح کرد و آخرین سنگر مستحکم بتپرستى را از میان برداشت
بعد از فتح مکّه غزوه «حنین» و سپس غزوه «طائف» پیش آمد و على(علیه السلام) همراه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بود، در غزوه حنین فقط نُه نفر از جمله امیرالمؤمنین با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) باقى ماندند و دیگران گریختند.
در سال نهم هجرت، غزوه تبوک پیش آمد، و از 27 غزوه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فقط در این غزوه على(علیه السلام) همراه آن حضرت نبود، چون پیغمبر او را به جانشینى خود در مدینه گذاشت، و حدیث معروف «منزلت» در همین باره است که پیامبر اکرم به على(علیه السلام)فرمود:«أَما تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسىإِلاّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى.»«آیا خشنود نیستى که منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آن که پس از من پیامبرى نیست.»و در همین سال بود که على(علیه السلام) دستور یافت تا آیات سوره برائت را از ابوبکر بگیرد و آنها را از طرف پیغمبر بر بتپرستان بخواند.
در سال دهم هجرت، در پنجم ذىالقعده، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، على(علیه السلام) را به یمن فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت کند، و بر اثر دعوت وى بسیارى از مردم به دین مبین اسلام درآمدند.
در همین سال بود که قضیّه «غدیر خم» پیش آمد که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)در آن روز ضمن معرّفى امیرالمؤمنین به عنوان جانشین خود، فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»«هر که من رهبر اویم، این على رهبر اوست.» این حدیث را 110 نفر صحابى و 84 نفر از تابعین و 360 نفر از دانشمندان سُنّى از قرن دوم تا قرن سیزدهم هجرى روایت کرده اند.
در سال یازدهم هجرى، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت، على(علیه السلام) مىگوید:«وَفاضَتْ بَیْنَ نَحْرى وَ صَدْرى نَفْسُکَ.»«جان گرامىات میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود.»در حالى که بنا به وصیّت نبىّ(صلى الله علیه وآله وسلم)، وصىِّ او على(علیه السلام) مشغول غسل و کفن و دفن حضرتش بود، «اصحاب سقیفه» در سقیفه بنى ساعده دست به نوعى کودتا زدند.
توطئه شومى که آثار و عوارض آن تاریخ را سیاه و سرنوشت مردم را تیره و تباه کرد و سنّت سیّئه اى پایه گذارى شد که از آن پس در هر عصر و نسل در ظلمت شب، بوزینگان اموى و عبّاسى یکى پس از دیگرى بر تخت جستند و رهبرى امّت اسلامى را به بازى گرفتند.
به عبارت دیگر آنچه در سقیفه اتفاق افتاد زیربناى خیانتى بزرگ و تاریخى به مسلمانان بود، زیرا به تعبیر فنّى کلمه، با تقدّم «مفضول» بر «افضل»، اصحاب سقیفه با تردستىتمام در این ماجرا پیروز شدند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را با آن همه سوابقِ درخشانِ جهاد و دانش و تقوا، خانه نشین نمودند.
و 25 سال تمام، نه تنها حقِّ مسلّمِ على(علیه السلام)زیرپاى زر و زور و تزویر نهاده شد، بلکه مهمتر آن که حقِّ تمامى آحاد و افراد و ملّتى که باید زمامدارى عادل و آگاه بر آنها حکومت کند پایمال گردید.
سرانجام همین نوع خلافت بود که زمینه سلطه و حاکمیّت بنىامیّه و سپس بنىعبّاس را فراهم ساخت، و همین سنّت سَیِّـئَه تقدّمِ مفضول بر افضل بود که بهانه اى به دست بهانه جویان داد تا «حقیقت» را فداى «مصلحت» نفسانى خویش کنند.
در دوران حکومت پنج ساله امیرالمؤمنین، عواملى دست به دست هم داد و مانع اصلاحات و عدالتى که على(علیه السلام) مىخواست شد.
در این مدّت، وقتِ امیرالمؤمنین بیشتر صرف خنثى کردن توطئه ها و مبارزه با ناکثین; یعنى پیمان شکنانى چون طلحه و زبیر و قاسطین; یعنى ستمگران و زورگویانى چون معاویه و پیروانش و مارقین; یعنى خارج شوندگان از اطاعت على(علیه السلام) چون خوارج نهروان، گردید.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تمام دوران عمر 63 ساله خود، در حدّ اعلاى پاکى و تقوا، درستى، ایمان و اخلاص، روى حساب «لا تَأخُذُهُ فِى اللّهِ لَوْمَةَلائِم» زندگى کرد و جز خدا هدفى نداشت و هر کارى که مىکرد به خاطر خدا بود، و اگر به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن همه شیفته بود براى خدا بود.
او غرق ایمان و اخلاص به خداى متعال بود.
او تمام عمرش را با طهارت و تقوا سپرى کرد و طیّب و طاهر و آراسته به تقوا خدا را ملاقات نمود، در خانه خدا به دنیا آمد و در خانه خدا هم از دنیا رفت.
او به راستى دلباخته حقّ بود، همان وقتى که شمشیر بر فرق مبارکش رسید فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»; «به خداى کعبه رستگار شدم.» شهادت آن حضرت در شب 21 رمضان سال چهلم هجرى اتفاق افتاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۰۳
مصطفی حاتم نیا

1 ـ در جریان شوراى شش نفرى که به دستور عمر براى انتخاب خلیفه بعد از او تشکیل شد، عبدالرّحمان بن عوف که خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یکى را برگزیند.
از على خواست تا با او به کتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبکر و عمر بیعت کند.
امّا امام على(علیه السلام) فرمود: «من بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول خدا و طریقه و روش خود در این کار مىکوشم.»امّا همین مسأله چون به عثمان پیشنهاد شد، در دم پذیرفت و به آسانى به خلافت رسید!
2 ـ امام على(علیه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه که بنا به درخواست اکثریت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذیرش رهبرى بر آنان گردید، در شرایطى حکومت را به دست گرفت که دشوارى ها در تمام زمینه ها آشکار شده بود، ولى امام با همه مشکلات موجود، سیاست انقلابى خود را در سه زمینه: حقوقى، مالى وادارى، آشکار کرد.
الف ـ در عرصه حقوقى:اصلاحات او در زمینه حقوقى، لغو کردن میزان برترى در بخشش و عطا و یکسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطایا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامى است تا حقّ وى را باز ستانم، و نیرومند نزد من ناتوان است تا حقّ دیگرى را از او بگیرم.»
ب ـ در عرصه مالى:امام على(علیه السلام) همه آنچه را که عثمان از زمین ها بخشیده بود و آنچه از اموال که به طبقه اشراف هبه کرده بود، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سیاست خود آگاه ساخت، و فرمود: «اى مردم! من یکى از شمایم، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه که بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست.
من شما را به راه پیغمبر مىبرم و هر چه را که او فرمان داده است در دل شما رسوخ مىدهم.
جز این که هر قطعه زمینى که عثمان آن را به دیگران داده و هر مالى که از مال خدا عطا کرده باید به بیت المال باز گردانیده شود.
همانا که هیچ چیز حقّ را از میان نمىبرد، هر چند مالى بیابم که با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و کنیزى خریده باشند و حتّى مالى را که در شهرها پراکنده باشند آنها را باز مىگردانم.
در عدل، گشایش است و کسى که حقّ بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.»
ج ـ در عرصه ادارى:امام على(علیه السلام) سیاست ادارى خود را با دو کار عملى کرد:
1 ـ عزل والیان عثمان در شهرها.
2 ـ واگذاشتن زمامدارى به مردانى که اهل دین و پاکى بودند.
به همین جهت فرمان داد تا عثمان بن حنیف، والى بصره گردد و سهل بن حنیف، والى شام، و قیس بن عباده، والى مصر و ابو موسى اشعرى، والى کوفه، و درباره طلحه و زبیر که بر کوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین کرد و آنها را با ملایمت از کار بر کنار ساخت.
امام(علیه السلام) معاویه را عزل نمود و حاضر به حاکمیّت چنان عنصر ناپاکى بر مردم شام نبود.
موضع امام در آن شرایط و اوضاع، هجوم به معاویه و پاکسازى او از نظر سیاسى بود.
او خویشتن را مسئول مىدید که مسقیماً انشعاب و کوشش در تمرّد و سر پیچى غیر قانونى را از بین ببرد و این خلل را معاویه و خطّ بنى امیّه به وجود آورده بودند.
امام(علیه السلام)مىبایست این متمرّدان را پاکسازى کند; زیرا پاکسازى کالبد اسلام از آن پلیدى ها، وظیفه امام بود; هر چند امرى دشوار مىنمود.
به عبارت دیگر علّت عزل معاویه و اعلان جنگ بر ضدّ او، انگیزه مکتبى بود که انگیزه اى بزرگ به شمار مىرفت.
و بدین گونه امام على(علیه السلام)در دو میدان نبرد مىکرد: میدانى بر ضدّ تجزیه سیاسى و میدانى بر ضدّ انحراف داخلى در جامعه اسلامى، انحرافى که در نتیجه سیاست سابق از جبهه گیرى غیر اسلامى شکل گرفته بود.
و از اینجا ارزش کارهاى امام(علیه السلام) در پاکسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن اموال از خائنان، بى هیچ نرمى و مدارا، آشکار مىگردد.
امام على(علیه السلام) مىفرمود: «همانا که معاویه خطّى از خطهاى اسلام و مکتب بزرگ آن را نشان نمىدهد بلکه جاهلیّت پدرش ابوسفیان را مجسّم مىسازد.
او مىخواهد موجودیّت اسلام را به چیزى دیگر تبدیل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى دیگر تغییر دهد، مىخواهد جامعه اى بسازد که به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند.
او مىخواهد «خلافت» به صورت حکومت قیصر و کسرى در آید.»با همه مشکلاتى براى که امام(علیه السلام) پیش آمد آن حضرت از مسیر خویش عقب نشینى نکرد، بلکه در خطّ خویش باقى ماند و کار ضربه زدن به تجزیه طلبان را تا پایان زندگانى شریف خود ادامه داد و تا آن دم که در مسجد کوفه به خون خویش در غلطید، براى از بین بردن تجزیه، با سپاهى آماده حرکت به سوى شام بود تا سپاهى را که از باقى سپاهیان اسلام جدا شده بود و به رهبرى معاویه اداره مىشد از بین ببرد.
بنابراین امام(علیه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها کسى بود که مىتوانست پس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیکره اسلام، دست به کار شود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصار طلبى بجنگد.
از میان سخنان سازنده امام(علیه السلام)، چهل حدیث را که هر کدام درسى از معارف پربار آن «انسان کامل» است برگزیدم، باشد که در پرتو اشعّه تابناک آن خورشید هدایت و ولایت، فضاى تاریک جهل و ضلالت را بشکافیم و به رشد و تعالى کاملِ انسانى خویش نائل آییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۰۱
مصطفی حاتم نیا

قالَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِىُّ بْنُ أَبیطالب(علیه السلام) :

1- خیر پنهانى و کتمان گرفتارى
مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.
از گنجهاى بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنى عدم شکایت از آنها) است.
2- ویژگى هاى زاهد
أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.
زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.
3- تعادل در جذب و طرد افراد
«أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَعْصِیَکَ یَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا ما.»
با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزى دوستت شود.
4- بهاى هر کس
قیمَةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُ.
ارزش هر کسى آن چیزى است که نیکو انجام دهد.
5- فقیه کامل
«اَلا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ الْفَقیهِ؟ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللّهِ وَ لَمْ یَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها تَفَقُّهٌ. وَ لاخَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَکُّرٌ. وَ لا خَیْرَ فى قِراءَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ.»
آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون تفقّه نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.
6- خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس
«إِنَّما أَخْشى عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»
همانا بر شما از دو چیز مىترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.
7-مرز دوستى
«لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتَعْدى صَدیقَکَ.»
با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى مىکنى.
8-اقسام صبر
«أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِیَةِ.»
صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.
9- تنگدستى مقدَّر
مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولاً.
وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.
هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.
10- عزّت، نه ذلّت
اَلْمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ.
مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.
11- طلب خیر
ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.
هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسى که مشورت نماید پشیمان نگردد.
12- وطن دوستى
عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.
شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.
13- سه شعبه علوم لازم
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.
دانش سه قسم است: فقه براى دین، و پزشکى براى تن، و نحو براى زبان.
14- سخن عالمانه
تَکَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَیَّنَ أَقْدارُکُمْ.
عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.
15- منع تلقین منفى
لا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.
فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقین نکن.
16- حرمت مؤمن
سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.
دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.
17- فقر جانکاه
أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.
فقر و ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى است.
18- دو پدیده خطرناک
أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.
دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.
19- سه ظالم
أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.
شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم شریکاند.
20- صبر جمیل
أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْکَ.
صبر بر دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزى است که خداوند آن را حرام گردانیده است.
21- اداى امانت
أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.
امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.
22- پرهیز از شهرت طلبى
قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.
آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوى، یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (یعنى، گمنام زندگى کنى).
23- عذاب شش گروه
إِنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّةِ وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِیانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.
خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایى را به جهالت.
24- ارکان ایمان
أَلاِْیمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْویضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْلیمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.
ایمان چهارپایه دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.
25- تربیت اخلاقى
«ذَلِّلُوا أَخْلاقَکُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَکارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمُ الْحِلْمَ.»
اخلاق خود را رامِ خوبى ها کنید و به بزرگوارى هایشان بکشانید و خود را به بردبارى عادت دهید.
26- آسانگیرى بر مردم و دورى از کارهاى پست
«لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»
نسبت به مردم، زیاد خرده گیرى نکنید، و قدر خود را با کناره گیرى از کارهاى پست بالا برید.
27- نگهبانان انسان
«کَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لا یَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا یَقَعَ عَلَیْهِ حائِطٌ وَ لا یُصیبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَجَلِهِ.»
آدمى را همین دژ بس که کسى از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان هاست که او را نگه مىدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و درنده اى آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.
28- روزگار تباهىها
«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُؤْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبیانِ.»
زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگارى، بیتالمال را بهره شخصى خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسیله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتى است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!
29- زیرکى به هنگام فتنه
«کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.»
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند.
30- اقبال و ادبار دنیا
«إذا أَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»
چون دنیا به کسى روى آرد، نیکویى هاى دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبى هایش را برباید.
31- ناتوان ترین مردم
«أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»
ناتوانترین مردم کسى است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسى است که دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.
32- فریاد رسى و فرح بخشىِ گرفتار
«مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.»
از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.
33- نشانه کمال عقل
«إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.»
چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان پذیرد.
34- رابطه با خدا
«مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»
آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.
35- افراط و تفریط
«هَلَکَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»
دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستى که اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.
36- روایت و درایت
«إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.»
هر گاه حدیثى را شنیدید آن را با دقّت عقلى فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.
37- پاداش تارک گناه
«مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکًا مِنَ الْمَلائِکَةِ.»
مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.
38- پایان ناگوار گناه
«أُذْکُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»
به یاد آرید که لذّتها تمام شدنى است و پایان ناگوار آن بر جاى ماندنى.
39- صفت دنیا
«فى صِفَةِ الدُّنْیا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»
در صفت دنیا فرموده است:مىفریبد و زیان مىرساند و مىگذرد.
40- دینداران آخر الزّمان
«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.
وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.
یَقُولُ اللّهُ تَعالى «فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.
آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.
خداى تعالى فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا مىخواهیم از لغزش غفلت درگذرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۱۸:۵۸
مصطفی حاتم نیا

امام حسین (ع) دومین فرزند امام علی (ع) و در روز سوم ماه شعبان

سال چهارم هجرت  در خانه وحی و ولایت چشم به

جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید،

به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش

را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت

رسول اکرم (ص ) برد، پیامبر به گوش راست او اذان و

 به گوش چپ او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز

 ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد

و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد

را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو

بسان هارون  که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام

بگذار. برای  موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم

پیغمبران هستی .

و به این ترتیب نام پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار

، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم

ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی

را برای  کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر

 او  فرزندش به عنوان عقیقه نقره صدقه داد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۹:۴۵
مصطفی حاتم نیا
سلام به دوستان خودم اگه مطلبی دارید که به وب سایت بخورد ایمیل کنید

با تشکر مدیر سایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۸
مصطفی حاتم نیا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۹:۰۴
مصطفی حاتم نیا