سؤال: چرا ائمه با علم به شهادت خود، به استقبال مرگ میرفتند؟
پاسخ: ابتدا لازم است به این نکته توجه کنیم که امام دارای دو علم میباشد: علم غیب و علم عادی.
سؤال: چرا ائمه با علم به شهادت خود، به استقبال مرگ میرفتند؟
پاسخ: ابتدا لازم است به این نکته توجه کنیم که امام دارای دو علم میباشد: علم غیب و علم عادی.
1. نور ایمان در کودکی
سهل شوشتری از بزرگان عرفاست. او میگوید: سه ساله بودم که داییام «محمد بن سوار» شبی از بستر برخواست و مشغول نماز شب شد ـ همیشه کارش این بود ـ آن شب به من گفت: «پسرم! آیا آن خداوند که تو را آفرید یاد نمیکنی؟»
گفتم: چگونه او را یاد کنم؟ گفت: «هر گاه به بستر خواب رفتی، سه بار از دل بگو: خدا با من است و مرا مینگرد و من در محضر او هستم.»
چند شبی جملات فوق را از دل گفتم. سپس گفت: «این جملات را هر شب، هفت بار بگو!» من چنین کردم. شیرینی این ذکر در دلم جای گرفت. پس از یکسال گفت:«تا آخر عمر آن جملات را بگو که همین ذکر، دست تو را در دو جهان میگیرد.» به این ترتیب، نور ایمان به توحید در دوران کودکی در دلم راه یافت و بر سراسر قلبم چیره شد. (1)
1. سودمندی نماز
جنید را پس از مرگش خواب دیدند و از او پرسیدند که: پروردگارت با تو چه کرد؟
گفت: آن اشارات پرید و عبارات نابود شد و دانشها از یاد رفت و آن رسمها به کهنگی گرایید و جز چند رکعت نمازی که در دل شب خواندم، چیزی سودمند نیفتاد. (1)
بارها در دعای کمیل این جملات را زمزمه کردهایم: «اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیرُُ النِّعَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعاء، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ (1)
خدایا! بیامرز گناهانی را که پردههای عصمت را میدرد [و آبروی انسان را میبرد]، خدایا! بیامرز گناهانی را که بدبختیها را فرو میریزد، خدایا! ببخش گناهانی را که نعمتها را تغییر میدهد، خدایا! ببخش گناهانی را که دعای انسان را [از اجابت] حبس میکند [و باز میدارد]، خدایا! ببخش گناهانی را که بلاها را نازل میکند.»
بارها و بارها این پرسش هم برای خود ما مطرح شده و هم مردم و خصوصاً جوانان پرسیدهاند که چرا گناهان، گرفتاری و بدبختی را در پیدارند؟ کدام گناهان است که نعمتهای انسان را تغییر و باعث سلب آن میشود؟ چه گناهانی است که مانع استجابت دعاهای انسانها میشود؟ و چه گناهانی باعث نزول بلاهایی چون سیل، زلزله، خشکسالی و... میشود؟ سربسته جواب دادهایم که برخی گناهان عامل این بیچارگیها است؛ ولی جواب کامل دادن، نیاز به مطالعة آثار تمامی گناهان دارد، تا تأثیر یک یک آنها استخراج شود. به روایتی از سید ساجدان، زینت عابدان، علی بن الحسینعلیهالسلام برخوردم که به همه این پرسشها پاسخ داده و بر آن شدم که هر بخشی از آن را با توضیحاتی در اختیار خوانندگان عزیز قرار دهم:
امام حسن مجتبی (ع)، در هنگامی که هنوز بیش از نه بهار از زندگی اش نمی گذشت با فصل های خزان و روز های تیره و تار فراوانی رو به رو شد. غصب خلافت الهی از پدرش و هم چنین ماجرای شهادت مادر و غم های جانسوز دیگر از جمله آن بود. حضرت مجتبی به این اعتبار که فرزند ارشد و ذکور علی و زهرا بود، انس وافری با این دو داشت و لحاظات غمبار و جانسوز این گنجینه عظیم الهی، توسط این سبط نبوی، بازگو شده است.
***********
امام مجتبی(ع)، روزی وارد مسجد نبوی شده و در اوج جو وحشتی که خلیفه اول با رفیقش به وجود آورده بود، به سمت منبر نبوی (ص) رفت. همگان با تعجب به ریحانه ی دل رسول خدا(ص) خیره شده بودند که ناگاه وی با خطاب به ابوبکر گفت: ابوبکر که خود را باخته بود با دستپاچگی گفت: آنگه پایین آمد و دست آن حضرت را گرفته و نزد خود نشاند و گریست(گریه ای که بر حال صاحبش سودی نداشت) مردم سخت حیران و متفکر به این صحنه می نگریستند.
بحار انوار،جلد ۲۹، صفحه ۲۳۲ ح ۱۹
پس از بازگشت کاروان اسراء به مدینه در سال 61 هجری، آن امام، به تعلیم و تربیت پیروان صدیق اسلام پرداخت. صحیفه سجادیه علاوه بر یک دوره درس نیایش و تضرع، شامل یک مکتب بزرگ فکری و اعتمادی برای پیروانش بود.
آن حضرت در طول دوره امامت خویش مرارتهای فراوانی دید و معاصر با خلفای ستمگری از آل مروان، همچون عبدالملک مروان و پسرش سلیمان بود و سرانجام در روز 12 محرم سال 95 هجری به زهر جفای حاکمیت مروانی مبتلاء و به شهادت رسید و در کنار عموی بزرگوارش، حضرت مجتبی(ع)، در بقیع مدفون گردید.