محتشم پسری داشت که از دنیا رفت ، چند بیت شعر در رثای وی گفت شبی رسول اکرم ص را در خواب دید که به او فرمودند
تو برای فرزند خود مرثیه میگویی ولی برای فرزند من مرثیه نمیگوئی
گوید بیدار شدم ولی چون در این رشته کار نکرده بودم ، ندانستم چگونه مرثیه آن حضرت را شروع نمایم
شب دیگر در خواب آن حضرت فرمود چرا در مصیبت فرزندم مرثیه نگفتی ؟ عرض کردم چون تا کنون در این وادی قدم نزدهام
فرمودند بگو باز این چه شورش است که در خلق عالم است
بیدار شدم ، همان مصرع را مطلع قرار دادم و آنچه میبایست سردوم ، تا به این مصرع رسیدم هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال در اینجا ماندم که چگونه این مصراع را به آخر برسانم که به مقام خداوند جسارتی نکرده باشم
شب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را در خواب دیدم فرمودند چرا مرثیه خود را به اتمام نمیرسانی ؟ عرض کردم در این مصرع ماندهام
فرمود بگو او در دل است و هیچ دلی نیست بی ملال
بیدار شدم ، این مصرع را ضمیمه آن نموده و بیت را به آخر رساندم
یکــــی از علمای متدین می گفت : پیرمردی اهل عـلم تقریباً 90 سال داشــت مـریض شد و چند
ماه بستری بود و در اواخر عــــمرش زبانش بند آمده بود ، ابداً قــدرت حــــرکت نداشـت ؛ روزی به
دیدن او رفتم و هــرچه او را صدا زدم متوجه نشد !
او را با دست تکان دادم ، بیدار نگردید .
ناگاه دیدم چشـم هایش را باز کرد و با عجله گفت : عــبا و عـمامه من را بیاورید ، زود باشید خبر
آوردند که آقایم حسین (ع) به دیدن من می آید ، اتاق را تمیز نمایید .
این مریض دو ماه بود که حـرکت نداشــت و به عجله از جای برخاســت و نشست و دو دسـت خود
را به سینه گذاشت و گفت : ( اَلسَّـــلام ُ عَلَیْک یا مَوْلا ) ، آقا حســــین جان ! خـــوش آمدی ، چه
خوب از ذاکرت یاد کردی .
امام علی (علیه السلام) : بدترین دوستان و برادرانت کسانی هستند که با تو در صفات نفسانیت مدارا می کنند ، نقایصت را جدی نمی گیرند و عیوبات اخلاقی ات را از تو پنهان می نمایند و مهربان ترین دوستان نسبت به تو کسی است که در راه خیر و آخرت بیش از دیگران تو را یاری می دهد و عیوبات تو را به تو تذکر می دهد و در امر دینت با خلوص زیاد تری تو را نصیحت می کند.
غررالحکم- صفحه 585
مسواک
امام صادق علیه سلام :
مسواک زدن، از اخلاق پیامبران است
دانشنامه احادیث پزشکی: ح595
امان زمین
امام مهدى علیه سلام :
من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستارگان مایه امان اهل آسماناند
کامل مردى پُر شور بالاى منبر بود... یادم نمى رود با حرکت دست ها و فریادها و حالت هایش آنقدر از قرآن گفت که پس از مدت ها بیزارى و خستگى شوق تازه اى در من رویید; شوق آشنایى با قرآن، قرآنى که آن شب با تلقین ها در من بزرگ شده بود. قرآنى که او مى گفت کلید هر بن بست و راهنماى هر تنگناست.
عشق فراوانی بخواندن کتاب داشتم ، هر جا کتاب علمی خوبی سراغ داشتم تهیه می کردم تا کتاب بسیاری فراهم کردم ، مقصودم این بود که با مطالعه آنها حقیقت مذهب شیعه را بخوبی آشکار کنم و از چیزهائیکه موجب اشتباه مردم می شود سخن نگویم و اگر احیانا با کسی از غیر شیعه طرف صحبت شدم با مطالعه این کتابها و فهمیدن مشکلات و دقایق آن بتوانم بر وی غلبه کنم
وقتی نماز می خوانید با قلب متوجه خداوند سبحان باشید .
انسان وقتی در نماز می تواند قلب را مهار کند که چشم و گوش را بیرون از نماز مهار کرده باشد .
شیعه در زمان ظهور
امام صادق علیه سلام :
هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند عزّوجلّ، گوشها و چشمهاى شیعیان ما را چنان تیز مى کند که میان آنها و قائم، پستچى لازم نیست. او با آنان سخن مى گوید و آنها مى شنوند و آنها او را در همان جایى که هست، مى بینند
منزلت عبدالعظیم حسنى سلام الله علیه
امام هادى علیه سلام :
اى ابوالقاسم! خوش آمدى، تو حقیقتاً دوستدار ما هستى
دانشنامه قرآن و حدیث: ج 8, ص 126, ح 162
گروههایی از افراد مسلح در داخل حرم حضرت سکینه در «داریا» در حومه دمشق تمرکز یافتند و درگیری آنها با ارتش سوریه به تخریب بخشهایی از این حرم منتهی شد.
افراد مسلح پیشتر گلدستهها و گنبد این حرم را با شلیک خمپاره تخریب کردند و بخشهایی از دیوارهای این حرم را تخریب کرده تا تکتیراندازان بتوانند از آنجا ارتش سوریه را که در اطراف حرم مستقر شده هدف قرار دهند.
گروه خنثی سازی ارتش سوریه، دها بمب را که افراد مسلح در اطراف حرم حضرت سکینه قرار دادهاند را خنثی کردند، این در حالی است که افراد مسلح دهها بمب در داخل حرم قرار داده تا هنگام عقبنشینی از آن ، اقدام به منفجر کردن آنها بکنند.
افراد مسلح بارها از نیت خود برای تخریب و نابودی حرم حضرت سکینه در این منطقه خبر داده بودند.
عاملی که پیشروی ارتش سوریه در این منطقه را با مشکل مواجه کرده، وجود بمب در اطراف حرم و حضور گسترده تک تیراندازان در داخل حرم است.
« شعری در مورد امام زمان (عج) »
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام
گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام
از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام
پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام
پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام
همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام
انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟ آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام
والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام
یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام!
اگر بدانیم و بفهمیم که آن امام مهربان را که رحمت واسعه الهی می باشد
این عزیز زهرا را تنها و غریب گذاشتیم!!